کد خبر:۴۰۹۵ | تاریخ انتشار: ۱۴:۰۵ - ۰۱ تير ۱۴۰۴

پدافند اصلی ایران مردم این کشور هستند

سامانه انسجام ملی و اجتماعی ملت ایران. در سال‌هایی که جامعه ایرانی تحت فشارهای شدید اقتصادی، سیاسی و روانی قرار داشت، و آن‌گاه که گفتمان‌های واگرایانه رسمی و غیر رسمی، شکاف میان مردم و نهادها را تعمیق می‌کرد، کمتر کسی امید داشت که از دل این وضعیت، مردمی با چنان توان همبستگی برآیند.

پدافند اصلی ایران مردم این کشور هستند

به گزارش صبح فوتبالی :

 سینا کلهر-جامعه‌شناس: با آغاز تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی به میهن، هنگامی که سامانه‌های گوناگون دفاعی، هجومی، سایبری، لجستیکی و زیرساختی هر یک تلاش می کردند تا سهمی در دفاع از وطن داشته باشند، پدیده‌ای رخ نمود که شاید پیش‌ از این کمتر در معادلات رسمی و تحلیل‌های نظامی و امنیتی به عملکرد فوق العاده آن امید می رفت: سامانه انسجام ملی و اجتماعی ملت ایران. در سال‌هایی که جامعه ایرانی تحت فشارهای شدید اقتصادی، سیاسی و روانی قرار داشت، و آن‌گاه که گفتمان‌های واگرایانه رسمی و غیر رسمی، شکاف میان مردم و نهادها را تعمیق می‌کرد، کمتر کسی امید داشت که از دل این وضعیت، مردمی با چنان توان همبستگی برآیند.

اهمیت این امر هنگامی بیشتر رخ می‌نماید که دریابیم دشمنان این سرزمین، سال‌ها بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری خود را نه بر سلاح‌های مرگ‌بار، که بر تضعیف همین تار و پود اجتماعی کرده‌اند. آنان دانسته‌اند که اگر این بافت همبسته از هم بگسلد، دیگر نیازی به بمباران و لشکرکشی نیست. با این حال، درست همان‌جایی که بیشترین ضربه‌ها وارد آمده بود، اکنون ایستادگی پدید آمد؛ درست آن‌جایی که گمان می‌رفت سرد و خاموش شده، شعله برخاست. این ملت چند ویژگی بارز دارد که نیاز به مراقبت و مواظبت دارد:

نخستین ویژگی بارز این انسجام، شدت پیوندهای عاطفی بود که در دل جامعه زبانه کشید. مردم نه به اجبار، بلکه با حس مشترک خطر، با درد مشترک، با رنج مشترک، به یکدیگر نزدیک شدند. اشک مادران در دل شب، پست‌های پرحرارت کاربران شبکه‌های اجتماعی، نذر و نیازهای بی‌ریا، آغوش‌های گشوده برای سربازان و داوطلبان، همه و همه نشانه‌هایی بودند از فعال شدن یک پیوند عاطفی جمعی که در لحظه تهدید، جامعه را در بر گرفت.

در این روزها، واژگان تغییر کردند. ضمیر جمعی فعال شد: «ما»، «سرزمین‌مان»، «خاک‌مان»، «بچه‌های ما»... رسانه‌های رسمی و غیررسمی، هردو، به طرز کم‌سابقه‌ای در تولید معناهایی همسو نقش ایفا کردند. پرچم‌ها، سرودها، تصاویر شهدا، نقشه ایران، و حتی واژه «میهن» به مفاهیمی زنده و جاری بدل شدند که حول آن‌ها وحدت معنایی شکل گرفت. این هم‌افزایی نشانه‌ای بود از انسجام نمادین که شکاف‌های فرهنگی و ارزشی را موقتاً به حاشیه راند.

انسجام، در سطح شعار نماند. مردم رفتار کردند؛ کار کردند؛ دست به کار شدند. از اهدای خون تا داوطلبی برای کمک‌رسانی، از ساخت محتواهای ملی‌گرایانه در شبکه‌ها تا مشارکت در پویش‌های حمایتی، از تقویت نیروهای مسلح گرفته تا تدارک مواد غذایی و پوشاک برای مناطق درگیر. این کنش‌ها، خودجوش و متنوع، نشان از تحرک اجتماعی هماهنگ داشت. گویی نوعی حافظه رفتاری جمعی، همچون ایمنی بدن، در برابر تهدید فعال شده بود

در دل این همبستگی، تفاوت‌ میان گرایش‌های سیاسی، قومی، مذهبی یا طبقاتی رنگ باخت. از دانشجوی منتقد تا بازاری محافظه‌کار، از کُرد و لر تا فارس و بلوچ، از حاشیه‌نشین تا فرزند طبقه متوسط شهری، همه با زبانی نزدیک به هم، دغدغه‌ای واحد را تکرار می‌کردند: «ایران». این تعلیق شکاف‌های اجتماعی در لحظه بحران، نشان از وجود یک افق مشترک داشت که در زمان صلح ممکن است تیره باشد، اما در زمان خطر همچون خورشید از پشت ابر بدرخشد.

بخشی از این انسجام، نه در فریادها، بلکه در سکوت‌های پرمعنا تجلی یافت. آن‌هایی که شاید در شرایط عادی زبان به اعتراض می‌گشودند، در این روزها لب فروبستند؛ نه از ترس، بلکه از ترجیح. ترجیح دادند در برابر دشمن، شکاف‌ها را به تعویق بیندازند. این اخلاق وقفه‌ای، بخشی از بلوغ اجتماعی بود؛ نوعی سکوت انتخابی برای حفظ کلیت.

منبع:همشهری آنلاین

  • گزارش خطا
  • اشتراک گذاری
دیدگاه‌ها

آخرین اخبار

صبح فوتبالی را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

تلگرام
اینستاگرام
روبیکا