
کاپیتان صنعت نفت هنوز در جهنم قرار دارد و کابوس از دست رفتن پنالتیاش که رویای صعود این تیم به لیگ برتر را شکل داده، از ذهنش پاک نمیشود.
به گزارش صبح فوتبالی :
طالب ریکانی نزدیک به سه دهه حضور در صنعت نفت آبادان را پشتسر گذاشته و درست در لحظهای که همه منتظر فریاد شادی بعد از گل صعود او بودند، پنالتیاش را از دست داد تا زمین و زمان برایش سیاه شود. بعد از این اتفاق حواشی زیادی شکل گرفت؛ از خودزنی او و انتقال با آمبولانس تا خداحافظی از فوتبال و بازگشت زودهنگام و البته شایعه کمکاریاش! طالب اکنون در گفتگویی مفصل با خبرنگار ما به توضیح این اتفاقات پرداخته است.
طالب چرا هیچوقت در باشگاه دیگری کار را دنبال نمیکنی و هر بار که میروی، زود برمیگردی؟
اولینبار نیست که رفتم و دلم تنگ میشود و زود برمیگردم. بار اول فولاد خوزستان بود دوره آقای حسین فرکی و بعد از آن آقامجید جلالی. اما نفت لیگ یک بود و به آبادان برگشتم. یک سال بعد به اجبار جدا شدم و استقلال خوزستان رفتم و بعد از آن سپاهان اما برگشتم نفت آبادان. یک جورایی هر وقت از نفت میرفتم منتظر تماس بودم که زودتر برگردم و هر بار هم به اجبار بود. اینکه خودم بخواهم بروم، نه والله اینطور نبود. شاید بگویند طالب خودت میخواستی بروی لیگ برتر بازی کنی اما نه والله. اصلا اینطور نبود و دو بار آخرین روز نقل و انتقالات و به اجبار جدا شدم و اگر تا ساعت 2 ظهر جایی نمیرفتم باید بیرون میماندم و هر بار به اجبار بود و خیلی زود منتظر تماسی برای برگشت بودم.
برای رسیدن به این پیراهن سختی زیادی کشیدی و فکر کنم به این خاطر از آن دل نمیکنی!
از مدرسه فوتبال نفت آبادان اینجا هستم. فکر کنم همه ایران متوجه شدند که صنعت نفت را برای پول نمیخواهم و قلبی دوستش دارم و هر زمان که بخواهند برای آن بازی میکنم و باعث افتخارم است. اولینبار مدرسه فوتبال و زمانی که هشت ساله بودم با قهرمانی در مسابقات بین مدارس در نفت آبادان حاضر شدم. لباس آن زمان زرد بود و بعد از آن لباس اینترمیلان را به ما دادند و پوشیدم. از آن زمان تا بازی در تیم جوانان و بعد مستقیم رفتم تیم بزرگسالان. همان موقع برای تیم بزرگسالان با شماره 18 بازی کردم و هنوز آن پیراهن را دارم و قایم کردم و به هیچکس نمیدهم. آن زمان که رفتم مدرسه فوتبال باید با خودت توپ میبردی. راستش خب ما خانواده چندان پولداری نبودیم و توپ نداشتم. یادم هست چند ماه فقط یک گوشه مینشستم و به بازی بقیه نگاه میکردم چون توپ نداشتم که با خودم ببرم. هشت ماه اینطور گذشت و فقط نگاه میکردم تا آخرش آقای بزمه برایم خرید و شروع کردم.
برسیم به بحث پرماجرای پنالتی مقابل آریو اسلامشهر. آنقدر آماده بودی که آن پنالتی را بزنی؟
خب معمولا در همه تیمها اینطور است که قبل از بازی میگویند چه کسی کرنر بزند، ضربه ایستگاهی با چه کسی و پنالتی. من پنالتی زن اول تیم هستم و فکر کنم قبل از این فقط یک بار پنالتی از دست دادم. چند سال پیش مثلا عیسی آلکثیر در تیم ما بود و میگفت شرایطم خوب است و میشود این پنالتی را بزنم که میگفتم بفرما و مشکلی نیست. برای من مهم نیست چه کسی گل بزند و واقعا تیم اهمیت دارد. اینبار که این اتفاق افتاد من منتظر ماندم شاید یک نفر، شاید به دلش بیفتد و بیاید بگوید طالب توپ را به من بده. برای من فرقی نمیکرد و میخواستیم صعود کنیم. در آن لحظه اگر خودم هم میرفتم و میگفتم این ضربه را نمیزنم، اگر خراب میشد و کس دیگری آن را از دست میداد باز انگشت اتهام به سمت من بود و میگفتند تو پنالتی زن اول تیم بودی و ترسو چرا نزدی! اصلا فکر نمیکردم توپ خراب شود و اینطور شرمنده مردم آبادان شوم.
موقع زدن پنالتی چه چیزی از ذهنت میگذشت؟
آن لحظه نگاه تابلو کردم و از داور پرسیدم چقدر وقت مانده. داور گفت توپ آخر است. من فقط فکر میکردم توپ را به تور بچسبانم و به هیچ چیز دیگری فکر نمیکردم. گفتم هر چه توان دارم پشت توپ میگذارم تا به تور بچسبد اما شرمنده شدم. همان شب بازی که آن اتفاق برایم افتاد اصلا باور نمیکردم. هی تو دلم میگفتم کاش زمان به عقب برگردد. وای چرا من آخه. سرم در حال انفجار بود و نمیدانستم باید چه کنم. از خدا میپرسیدم چرا این اتفاق برای من و مردم آبادان افتاد. چرا تو این همه سختی باید این اتفاق هم برای ما بیفتد. هوای بد و مشکلات زیاد و کمبود امکانات، چرا نشد که مردم آبادان خوشحال باشند. همیشه از شب بازی تا به امروز سوالم این بود. شب بازی با ماشین برگشتم آبادان و دوباره برگشتم تهران. من سه روز فقط تو راه بودم و مغزم آرام نمیشود.
اما آن میزان عصبانیت هم بعد از هدر رفتن پنالتی عجیب بود، اینکه بخواهی شیشه خرد کنی و خودزنی کنی و با آمبولانس بروی...
عصبی که تا الان هم عصبی هستم و برای تیمم ناراحت هستم. قراردادم تمام شده و الان فقط هوادار صنعت نفت هستم. نه بازیکن سابق هستم نه کاپیتان و نه چیزی، فقط هوادار. دلم برای این تیم و مردمش میسوزد و واقعا نمیدانم باید چه کنم. وقتی شما یک تیمی را از ته قلب دوست داری و اتفاقی که میخواهی نمیافتد و خودت را سرزنش میکنی و ناراحتی. اگر بازی کنم فصل بعد یا نه همچنان به عنوان یک هوادار صنعت نفت میمانم.
صادقانه یک سوال کنیم؟ بعد از هدر رفتن پنالتیات خیلی حرفها پیش آمد. یک نفر به خودم گفت دروازهبان به طالب گفت کجا میزنی و ... راستش میگویند از قصد گل نزدی و ماجرایی پشت آن است!
من نمیدانم میخواستند شیطنت کنند یا طالب را جلو بیاندازند و هدفشان چه بود و هست. من پنالتی را خراب کردم و خدا را شکر آن زمان که با وحید شیخ ویسی حرف میزدم یکی از همتیمیهایم کنارمان بود. بعد از اعلام پنالتی، حریف تیم را بیرون کشید و من به وحید شیخ ویسی (دروازهبان آریو اسلامشهر) گفتم آقا وحید این چه کاری است و پیکان آن طرف برنده شده و شما حتی ما را ببرید هم بالا نمیروید. گفت کادرمان گفته بیاییم بیرون. بعد که دوباره داخل آمدند به سمت من گفت "میخواهی چیپ بزنی؟" گفتم نه الان دقیقه 92 است و چیپ چی بزنم. خشایار زبرجد (بازیکن نفت آبادان) هم کنار ما ایستاده بود و میتواند شهادت بدهد. اما بعضیها شیطنت کردند و میدانم این ماجرا از کجا آب میخورد و بعضی دوستان که به موقع درباره آن حرف میزنم میخواهند تمام ناکامی و مشکلات و البته ضعفهای خودشان را به گردن من بیاندازند. باز خدا جای حق نشسته و مردم آگاه هستند و همه چیز به وقتش مشخص میشود.
یک سری اتفاقات هم بعد از بازی افتاد. ماجراهایی که بهتر است خودت توضیح بدهی درباره وویسهایی که رد و بدل شد.
یک گروه واتسآپی داریم که معمولا هماهنگی بین بازیکنان در آن انجام میشود و فقط هم بازیکنان تیم در آن حضور دارند. آنجا هماهنگی میشود و حتی درد و دل هم میکنیم. بعد از بازی مسلما همه ناراحت بودند و بحث شده بود بین همه ما و به هرحال عصبانی بودیم و ناراحت. من هم یک وویس فرستادم در گروه و یک سری شیطنت کردند بعد از آن. البته در همان گروه با من از تمامی بازیکنان عذرخواهی کردم. هم بابت پنالتی که شاید زندگی خیلیها عوض میشد. اما مطمئن باشید اگر آن توپ گل میشد خوشحالترین آدم روی زمین نامش طالب بود. هیچکس دوست ندارد آنجا و در آن لحظه باشد. خانواده من جزو اولینها برای حمایت از صنعت هستند، حتی اگر روزی قرار به اعتراض و مطالبهگری به شرایط باشد، پدر پیر من اولین نفری است در جلوی فرمانداری حاضر میشود طی تمامی این سالها. صنعت نفت جزوی از خانواده ما که نه، صنعت نفت یعنی خانواده ما. هیچکس بد خانوادهاش را تحت هیچ شرایط نمیخواهد. همیشه سعی کردیم بهترین اتفاق برای صنعت و مردم بیفتد. همیشه دوست داریم شهرمان پیشرفت کند.
به نظرت این اتفاق که میگویی شدنی است؟
بیش از 50 سال قدمت داریم و آرزو و هدف ما این است که قهرمان شویم. چرا نباید قهرمان شویم؟ نفت برای مردم این شهر است و بوی آن فقط به ما میرسد و خوشیاش برای دیگران است. چرا باید اینجا به خاطر نداشتن نور و ... بازی ساعت 4 عصر و در دمای 55 درجه برگزار شود و خاطرتان هست که یک نفر همین یکی دو سال پیش به این خاطر فوت کرد؟ شرکت پالایش 200 متری باشگاه نفت آبادان است اما برای مردم آبادان نیست. همین شرکت اگر یک درصد هزینه صنعت کند این مردم به همه چیز میرسند. چرا نباید قهرمان شوند و در آسیا حاضر شوند. چرا نباید یک استادیوم سرپوشیده و با امکانات در این شرایط جوی داشته باشند. فوتبال ایران یک قهرمانی و سهمیه آسیا به صنعت نفت بدهکار است. سخت است اما از نفت فقط بوی آن و گرمایش به ما رسیده است. بیش از 50 درصد بودجه کشور تامین میشود، حق مردم آبادان است که زیرساخت کاملی از نظر فوتبال داشته باشند. اگر بخواهند میشود. حق این شهر بیشتر از این است و البته در پایان با من به نوبه خودم بابت سهم خودم عذرخواهی میکنم.