
شاید آخرین استقلالی واقعی ناصرخان بود که گفت: استقلال خانه اول و آخر من است!
به گزارش صبح فوتبالی :
امروز دوم خردادماه سال 1404 چهاردهمین سالی است که استقلال تنهاتر از همیشه شد و برادر بزرگتری به نام ناصر حجازی را در کنار خود ندارد. این اسطوره ستارهای بود که جور و جفای زیادی در دنیای فوتبال دید، اما یادش تا زمانی که باشگاه استقلال پابرجا باشد، روی قلبهای آبی حک شده است.
تصمیمگیری دستهای پشت پرده از زمان مرحوم حجازی تا همین امروز ادامهدار است و چه بسیار عقابهایی که با باندبازی پرهایشان چیده شد. روزی که بیماری او را در بستر گرفتار کرد، ناصرخان رفت اما ایستاده راهی شد؛ مثل همیشه!
وی در دوران نوجوانی در تیم بسکتبال بود اما گویا فوتبال او را فرا خواند تا منجی استقلال شود؛ روزی اتفاقی سر از یک مدرسه فوتبال درآورد و روزی دیگر که دروازهبان تیم مصدوم بود، نشان داد که سلطان دروازه است و آینده روشنش را مانند پتکی بر سر تمام کسانی کوبید که در آینده او را زمین زدند.
حجازی بیش از 20 سال در سنگر ایستاد و چه در تیم ملی و چه در لباس تیمهای دیگر همیشه بهترین نمایشش را به اجرا گذاشت. وی در لباس ملی تا 29 سالگی در دروازه ایران ایستاد و توانست با لباس مقدس ملی 2 مرتبه قهرمانی جام ملتهای آسیا و یک بار قهرمانی بازیهای آسیایی را به دست آورد.
لباس ملی مردی که دومین دروازهبان برتر قرن بیستم آسیا شناخته شد، را با قانون 29 سالهها و محدودیت سنی دروازهبانهای تیم ملی گرفتند؛ البته که این تبصرهها تنها برای ناصرخان نوشته شده بود و بعد از او به فراموشی سپرده شد.
بعد از سالها درخشش در لباس آبی و ملی این اسطوره به نیمکت استقلال تکیه زد تا پایان عمر باشکوهش با تیمی که رگ و ریشهاش در آن شکل گرفته، رقم بخورد اما با وجود قهرمانی و نائب قهرمانی لیگ و کسب رتبه دوم در آسیا با استقلال نخواستند و نگذاشتند که حجازی ماندنی شود.
فوت ناصرخان نیز با استقلال درآمیخته بود؛ روز سوم اردیبهشت سال 90 توسط هوادارانی که بازی آبیپوشان پایتخت با پاس همدان را دنبال میکردند، فراموش نمیشود؛ روزی که یکی دیگر از ستونهای استقلال فرو ریخت و سه روز بعد پر کشید. آسمانی شدن حجازی مصداق بارز ایستاده مردن است؛ تا روز آخر از هیچ احدی الناسی کمک نگرفت و تنها با سرطان ریه جنگید.
شاید آخرین استقلالی واقعی ناصرخان بود که گفت: استقلال خانه اول و آخر من است!
منبع: میدان نیوز